آنچه بهترین است از معلمان خود درباره فیلم سینمایی درخواست داشته باشید

بنابراین اگرچه امروزه به دوبلهی «گوجیرا» بهعنوان چیزی خندهدار و توهینآمیز به محصول اصلی نگاه میشود، اما باتوجهبه شرایط پخش فیلم در آن زمان، اتفاقا دوبله شدن فیلمهای خارجی نهتنها بهمعنی بیاحترامی کردن به آنها نبود، بلکه به این معنی بود که پخشکنندهها آنقدر بهشان ایمان دارند که حاضر میشوند خرج و مخارج سنگین دوبلهشان را به جان بخرند. اگرچه در بین عموم طرفداران به اشتاه جا افتاده است که گودزیلا در ابتدا در این فیلم سبزرنگ بوده است، اما واقعیت این است که این لباس به رنگ خاکستری زغالی پُررنگ رنگآمیزی شد و دیگر فیلمهای گودزیلا هم رنگِ زغالیاش را حفظ کردند. دارابونت پایان فیلم را عوض کرده و تغییرات دیگری هم به آن اضافه کرد. در هر دو کشور تغییر الفبا هم البته به این روند کمک کرده است. این احتمال هم وجود دارد که توهو به این نتیجه رسید که قهرمانِ خبرنگارِ جدید فیلم هم ضمیمهی آمریکایی خوبی است. فیلم بر اساس داستان واقعی یک مخالف جنگ در ارتش آمریکا به نام دزموند داس است که حاضر نمیشود سلاحی حمل کند؛ اما طی نبرد اوکیناوا در جنگ جهانی دوم با وجود شلیکهای بیوقفه دشمن، یک تنه جان بیش از ۷۵ نفر از همرزمانش را نجات میدهد و در نتیجه موفق به دریافت مدال افتخار از دستان رئیسجمهور هری ترومن میشود.

این اثر به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا ساخته شد و دوران پس از جنگ را نشان میدهد که چگونه خاطرات آن رزمندگانی که در خط مقدم حضور داشته و زنده ماندهاند را رها نمیکند. شاید ظاهر گودزیلا در طول فیلمهای مختلفش کم و بیش تغییر کرده باشد و اگرچه تم موسیقیاش مورد ریمیکس قرار گرفته است و شاید حتی عدهای مرتکب اشتباه حذف نفس اتمیاش شده باشد، اما تقریبا تمام فیلمهای گودزیلا پای غرشِ یگانهی او از اولین فیلم مجموعه باقی ماندهاند. اگرچه ایوائو موری برای کمک به سوبورایا در برنامهریزی تمام صحنههای جلوههای ویژهمحورِ پیچیده و چالشبرانگیزِ فیلم صدها استوریبورد براساس فیلمنامهی نهایی تهیه کرده بود، سوبورایا و هوندا هم دربارهی کاری که میخواستند کنند با هم بحث و گفتوگو میکردند. اما متاسفانه در روز دریافت جایزه، خود این بازیگر به دلیل مصرف این داروها فوت کرده بود. پس میبینید که بر خلاف عمدهی فیلمهای دههی هفتادی در این جا عامل ترس نه خود وضعیت حاکم بر آمریکا، بلکه وابسته به دشمن این کشور تصویر میشود. سایگو و گودزیلا هر دو دشمن مردم نیستند، بلکه دشمن سیاستهای اشتباه دولت هستند. اما وقتی این سطحِ ظاهری اولیه را پشت سر بگذاریم و به درون گوشتِ فیلم وارد شویم، متوجه میشویم که با دو فیلم کاملا متفاوت طرفیم.

وقتی ایفوکوبه از آنها درخواست کرد تا از کنترابیسشان برای ساخت غرشِ گودزیلا استفاده کند، او قبل از آن هیچ تجربهای در زمینهی اجرای این افکت صوتی نداشت. چرا که اگر دوبلور در زمانیکه بازیگر از حرف زدن دست میکشد مکث نکند، تماشاگران فکر میکنند که در حال تماشای یک دوبلهی ناهمگام هستند و اگر مکث کند، مکثهایش به اندازهی بازیگر اصلی دقیق و مناسب از آب در نمیآیند. اگر در پایان این فیلم غمگین نشدید و گریه نکردید، واقعا جای تعجب دارد! کارگردان این فیلم درباره اثر خود میگوید: «این فیلم تأثیر عمیقی روی مردم داشت و من واقعا این را پیشبینی نکرده بودم. آنها که اقلاً بخشی ازاجداد اکثرشان دهها و شاید صدها سال قبل از خودشان با کوچهای مستمر از آسیای مرکزی به ایران آمده بودند کاملاً با مردم بومی آمیختند و ایرانی شدند و از سوی دیگر در عین سلطنت و رهبری نظام و ارتش، کار دیوان و حکومت و هنر و ادبیات را به فارسی زبانان گذاشتند. بنابراین برای قابلتبلیغات کردنِ این فیلمهای ژاپنی برای مخاطبانِ آمریکایی که اکثرشان نوجوان بودند، تغییراتی باید اعمال میشد.

تا جایی که سوبورایا مجبور به استخدام کردن نیروهای جدیدی شد که اکثرشان هرگز قبلا در صنعت سینما کار نکرده بودند. در کل، هوندا و موراتا تنشِ عاطفی داستان را به آن اضافه کردند که خیلی به افزایشِ کیفیت آن به فراتر از سناریوهای تهاجم هیولاهای استاندارد سینما کمک کرد. تومویاسو کوبویاشی، تاریخدان سینما در سال ۱۹۹۲ در اینباره مینویسد که در فیلمهای گودزیلا، ایالات متحده هیچوقت در ژاپن برای مبارزه با هیولاهای گوناگونی که به این کشور حمله میکنند کمک نمیکند. یکی دیگر از بازیگرانِ توهو که در مسیر ستاره شدن قرار داشت کنجی ساهارا بود که کارش در سینما را برای اولینبار با حضور کوتاه و بیکلامش در «گوجیرا» در صنعت سینما آغاز کرد. در خط زمانی گیج کننده دنیای ایکس من، این ملاقات دقیقاً سه سال پس از اتفاقات X-Men: Apocalypse روی میدهد و باورش سخت است که جیمز مکآووری و مایکل فاسبندر در این مدت کوتاه به پاتریک استوارت و ایان مککلن تبدیل شده باشند. فیلم اصلی حال و هوای یک فیلم رازآلود را دارد که آرام آرام تنش را افزایش میدهد. یکی از نکات جالب در مورد این فیلم نیز داشتن دو پایان متفاوت است که لارنس بهعنوان کارگردان معتقد است هرکسی باتوجهبه نظر خود میتواند پایان اصلی را انتخاب کند.

بدینترتیب داوطلب همزمان با استاد به حل تست و نوشتن نکات بپردازد. بازی “سوسن تسلیمی”، هنرمند صاحب سبک سینما و تئاتر ایران، و نقش مکمل شخصیت “شیخ حسن جوری” با نقش آفرینی مرحوم امین تارخ در مجموعۀ تاریخی و خاطره انگیز “سربداران” که در دهه شصت خورشیدی از تلوزیون ایران، شبکه یک پخش شد از دیگر نکات جالب توجه در این فیلم می باشد. داستان غریب در سبک بیوگرافی روایت میشود و بر زندگی شهید محمد بروجردی تمرکز دارد. جینگ هائو در تلاش برای پرداخت هزینه جراحی گران قیمت خواهرش، به طور اتفاقی فرصتی به دست می آورد و فکر می کند زندگی بهتری خواهند داشت ، اما به طور غیر منتظره ای با یک بدبیاری مواجه میشود. در این اردوگاه اعضای بلند پایه حزب نازی یعنی اسکار شیندلر با کمک دوستان خود یهودیان بسیاری را برای کار در کارخانه خود آورد تا از کشته شدن آنها جلوگیری کند. کل داستان با یک ویدیوی خانگی ضبطشده و داستان یک زن و شوهر معمولی را روایت میکند که در مدت زمان کوتاهی زندگی عادی آنها با یک سری وقایع غیرطبیعی گره میخورد.

فیلم Milk براساس داستان واقعی زندگی هاروی میلک ساخته شده است. اما در نسخهی آمریکایی استیو مارتین در حالی جای هاگیوارا را گرفته است. از آنجایی که دیالوگهای دوبلهشده بهجای ترجمهی مستقیم، اقتباسِ دیالوگهای اورجینال هستند، نسخهی انگلیسی این فرصت را دارد تا دیالوگها را به هوای همگامسازی با انتظاراتِ مخاطبان آمریکای که به قیمت ایدههای ذاتی زبان اورجینال تمام میشود تنظیم کنند. به همین دلیل فرصت کمی دارد تا با کمک تام جری را بیرون کند. او با استفاده از ابزار داستانی نبوغآمیزی موفق شد تا «گوجیرا» را در حالی به انگلیسی ترجمه کند که دیالوگهای ژاپنیاش را دستنخورده باقی بگذارد. حتی زمانیکه جنگ به پایان رسید هم تقریبا هیچ فیلم خارجیزبانی سر از ایالات متحده در نمیآورد تا موضوعِ نحوهی ترجمه کردنشان مطرح شود. در سال ۱۹۴۶ فقط ۱۰ فیلم از بین ۴۰۰ فیلمی که در آمریکا به نمایش درآمدند وارادتی بودند و از بین آنها تمامشان محصولات انگلستان بودند و در نتیجه نیازی به ترجمه نداشتند. فیلمهای جاسوسی اما فقط برای سرگرمی ساخته نمیشوند. اما همین روزنامه در نقد نسخهی آمریکایی «گوجیرا» که در آمریکا «گودزیلا: پادشاه هیولاها» نام داشت، نوشت: «هیچکدامشان بازیگری بلد نیستند». در مقالات بعدی، بهترین فیلم های 2021 را پس از انتشار با نقد و بررسی کامل به شما معرفی میکنیم.

در ادامه، برخی از موردانتظارترین فیلمهای سال 2024 را به شما معرفی میکنیم و با انتشار اطلاعات جدید دربارهٔ سایر فیلمها، عناوین جدید به این فهرست اضافه خواهند شد. برای کمک به آنها، اکتیویژن بعد از انتشار United Offensive استودیوی گری متر را به آنها ملحق کرد تا یک تیم کامل و باتجربه برای ساخت یک کالاف دیوتی مخصوص کنسول آماده داشته باشد. همچنین، متاسفانه دیگر خبری از انتخابهای تاثیرگذاری که در Black Ops 2 دیدیم نبود و نسخه سوم کالاف دیوتی: بلک آپسها دوباره به حالت خطی همیشگی کالاف دیوتی بازگشته بود. پس از آنکه ویروسی ناشناخته در جهان پخش میشود، انسانها از حالت طبیعی خود درآمده و به موجوداتی وحشی تبدیل میشوند که نمیتوانند در روشنایی روز زنده بمانند. همچنین، برخی از رویدادهای فیلم برای ایجاد تعلیق یا هیجان، اغراقآمیز شدهاند که خب برای فیلمی در این ژانر طبیعی است. بومیهای جزیرهی جمجمه در «کینگ کونگ»، باور دارند که هیولایشان یک خدا است که کاملا طبیعی است. تا قبل از آغاز فیلم، نهتنها گودزیلا در زیر دریا خواب بوده، بلکه هیچ نشانهای از اینکه اصلا چنین موجودی وجود دارد و به اسطورههای خیالی بومیهای جزیرهی خلاصه نشده نیست. اوون ویلسون در «مقر مخفی» نقش یک ابرقهرمان را بازی میکند که در زیر خانهاش پناهگاهی مخفی دارد.

نایی، پناهگاهی امن برای باشو میشود، اما زبان و فرهنگ آنها همچون دو دنیای متفاوت است. ایفوکوبه در سال ۱۹۳۵ به اولین آهنگسازِ ژاپنی تبدیل شد که جایزهی چرپنین را برنده میشد و این او را به اولین آهنگساز ژاپنی هم تبدیل میکرد که توجه و احترام دنیای غرب را به دست آورده بود. سوبورایا جایزهی بهترین فیلم فنی را در ژاپن برنده شد و «گوجیرا» توسط گروهی از منتقدانی که برای روزنامهی «ژورنال سینما» مینوشتند بهعنوان یکی از بیست فیلم برتر تاریخ ژاپن شناخته شد. کسانی که در طول سالها به فریز کمک میکردند ماروین میلر (که بیشتر با صدای رابی رُبات شناخته میشود) و جُرج تاکی (که بعدها با بازی در نقش آقای سولو در «استار ترک» به شهرت میرسد) بودند؛ جرج تاکی کارش در هالیوود را بهعنوان اولین ژاپنی/آمریکایی هالیوود آغاز کرد. درحالیکه بسیاری از بازیگرانِ ژاپنی/آمریکایی برای پیدا کردن کار تقلا میکردند، دوبلورهای سفیدپوست با لهجههای ژاپنی قلابی صداپیشگی بسیاری از فیلمهای گودزیلا را برعهده میگرفتند؛ حرکتِ بدی که باعث میشد کاراکترهای این فیلم در دوبلهی انگلیسیشان همچون کاریکاتورهای نژادی به نظر برسند. شیمورا بهعنوان بهترین بازیگر دنیا نهتنها نقشش را در دنبالهی «گودزیلا» تکرار میکرد، بلکه در قالب کاراکترهای مختلفی در دیگر فیلمهای گودزیلا حضور پیدا میکرد.

ستارهی واقعی فیلم اما «گودزیلا» بود که نقشش برعهدهی هارو ناکاجیما و کاتسومی تزوکا بود. دنزل واشنگتون اولین جایزه اسکارش را بخاطر نقشش در این فیلم Glory، محصول سال ۱۹۸۹ بدست آورد. این فیلم در هشتاد و هفتمین جوایز اسکار برای شش بخش بهترین فیلم، بهترین تدوین فیلم، بهترین تدوین صدا، بهترین میکس صدا، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش اول مرد نامزد جایزه شد که تنها موفق به دریافت جایزه بهترین تدوین صدا گردید. «پرواز در شب» که نامزد چهار جایزه در جشنواره فیلم فجر شده است، ماجرای محاصره یک گردان ایرانی در جنگ ایران و عراق است. «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه»(Lord of The Rings: Return of The King) برای ۱۱ جایزه اسکار نامزد شد که در نهایت در هر ۱۱ بخش برنده شد. جامعه برنده میشوند و وحشی با مرگش، اهلی میشود. استعداد ذاتی او در زمینهی درک و بهرهگیری از سلیقهی عموم مردم، او را قادر کرد تا با فیلمهای بهاصطلاح هنری که در آن زمان هالیوود باور داشت که غیرقابلبازاریابی هستند، به موفقیت تجاری بزرگی دست پیدا کند. به گفته او، راجا کریشناپا بایریا با نام مستعار راکی، یک “امپراتوری نابود نشدنی” در KGF ساخته است و میخواهد چیزهای بزرگتری را فتح کند.

انگار «گوجیرا» از این طریق میخواهد به پیچیدگی تصمیم آمریکا برای بمباران ناکازاکی و هیروشیما بپردازد. عدهای باور دارند که بمباران هیروشیما و ناکازاکی ممکن است تلفات جانی کمتری در مقایسه با ادامه پیدا کردن جنگ با سلاحهای مرسوم داشته است. هر دو نفر کسانی هستند که تا دههها بعد به بازی در فیلمهای مجموعه «گودزیلا» ادامه دادند. دو نسخه اول این سری برای پلی استیشن 1 ساخته شدند، اما برای نسخه سوم، استیون اسپیلبرگ فیلمساز بزرگ آمریکایی وظیفه ساخت بازی را به استودیوی کوچکی به نام 2015Inc سپرد. او تا قبل از «گوجیرا» یک سالی میشد که در صنعت سینما مشغول بود و دو فیلم در کارنامهاش داشت. سالها بعد یک تاریخنگارِ سینما نظر ایشیرو هوندا را دربارهی تمام تغییراتی که در فیلمش در کشورهای مختلف ایجاد کردهاند میپرسد و هوندا فقط میخندد و بیش از اینکه از این تغییرات عصبانی شود، از آنها خوشش آمده بود. او نه گرسنه است، نه گم شده است و نه دنبال جایی برای تولیدمثل میگردد؛ او فقط صرفا جهت اینکه حمله کرده باشد، حمله میکند.

کاتسومی تزوکا، یکی از اعضای ارشد گروه بدلکاران استودیو که از موقعیتش برای به دست آوردنِ فرصت کار در این فیلم استفاده کرده بود، درنهایت متوجه شد که بدن مسنترش قادر به تحمل کردنِ سختیهای وحشتناک این کار نیست و همان چند سکانسی که با حضور تزوکا در لباس گودزیلا فیلمبرداری شده بودند هم در تدوین نهایی فیلم مورد استفاده قرار گرفتند. او بهطرز وفادارانهای دقیقا همان تصاویری را برمیگرداند که درخواستش کرده بودم. بنابراین تقریبا از هر چیزی که او ضبط کرده بود در تدوین نهایی فیلم استفاده میشد. من هرروز به او میگفتم که چه چیزی میخواهم و او به سوی ویرانههای توکیوهای پسا-جنگ میرفت و آن را فیلمبرداری میکرد. «من و زیبا» به کارگردانی و نویسندگی فریدون حسنپور ساخته و در شمال فیلمبرداری شد. نهتنها سایگو مثل گودزیلا به فیزیک تنومند و تهدیدآمیزش معروف بود، بلکه فتوحاتش مثل گودزیلا از جنوب تا شمال ادامه داشت و درنهایت شکست خورد و شهرتش از تبهکار به قهرمان تغییر کرد. در ادامه شاهد درگیریها و تلاش رضا برای نجاتدادن خواهرش خواهیم بود. این فیلم به شما انگیزه میدهد که بهترینها را هدف بگیرید و برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید. اگرچه نسخهی آمریکایی بهعنوان یک فیلم هیولایی ساختار رضایتبخشتری از لحاظ دراماتیک دارد، اما چیزی که از دست میدهد تمثیلِ تاریخیاش است.

قابلذکر است که اگرچه نیروی دریایی آمریکا در فیلم «ماترا علیه گودزیلا»، محصول ۱۹۶۴ درکنار ژاپن با گودزیلا مبارزه میکند، اما این صحنه به درخواست پخشکنندهی آمریکایی این فیلم برای اضافه شدن در نسخهی انگلیسیزبانِ فیلم به آن در نظر گرفته شده بود. چرا که اِمیکو همزمان به عقد دکتر سریزاوا، دانشمند مرموزی که دستگاه «نابودکنندهی اکسیژن» (تنها سلاحی که قادر به مبارزه با هیولا است) را اختراعغ کرده در آمده است. با وجود وحشتِ گودزیلا، دوتا از کاراکترهایی که با آنها همذاتپنداری میکنیم از مبارزه کردن با هیولا امتناع میکنند. درنهایت هیولا توسط تکنولوژی خطرناکتری در مقایسه با بمب اتم نابود میشود. «گوجیرا» از لحاظ تاریخی بهعنوان تمثیلی از بمب هستهای برداشت میشود. این برداشت رایج اما رابطهی پُرتنشی که ژاپن و ایالات متحده در دوران پس از جنگ داشتند را به یاد میآورد. اما با وجود تمام این شباهتها، نویسندگان با جایگزین کردن دکتر سریزاوا بهجای هیولا بهعنوان یکی از ظلعهای این مثلث عشقی، رابطهی داستانِ عاشقانهی فیلم با درگیری اصلی بهطرز قابلتوجهای متحول شده است.

رابطهی عاشقانهی مخفیانهی اِمیکو و اُگاتا میتواند منجر به رسوایی شود. اِمیکو، دخترِ دکتر یامانه عاشقِ ملوانی به اسم اُگاتا است که کشتیهایش یکی از اولین چیزهایی است که توسط گودزیلا نابود میشود. اُگاتا هم وضعیت بهتری در زمینهی اجازه گرفتن از دکتر یامانه برای ازدواج با دخترش وضعیتِ بهتری ندارد و حتی قبل از اینکه به موضوعِ اصلی صحبتش برسد باعث عصبانیتِ دانشمندِ پیر میشود. همچنین نسخهی آمریکایی اکراهِ دکتر سریزاوا برای استفاده از «نابودکنندهی اکسیژن» را هم دستکاری میکند. او در سالهای بعد در روی صحنهی تئاتر در پروژههایی مثل «آنی اسلحه دارد» و نسخهی ژاپنی «بر باد رفته» بازی کرد. در در ادامه با بخش فیلم و بازی ماگرتا همراه ما باشید. در ادامه داستان، ماجراهای زیادی پیش میآید که این فیلم را بسیار دیدنی می کند و خوب است به فکر تماشای آن باشید. چه چیزی تهدید بزرگتر و بدتری برای بشریت است: اجازه دادن به گودزیلا برای ادامه دادن ویرانگریهایش یا استفاده از یک سلاح کشتارجمعی جدید؟

همین یک تفاوت کافی است که «گودزیلا» با وجود ریشه گرفتن از «کینگ کونگ»، وارد مسیر کاملا متقاوتی نسبت به منبع الهامش شده و هویت منحصربهفرد خودش را شکل بدهد و به چیزی فراتر از یک تقلید ژاپنی از روی محصول اورجینال آمریکایی تبدیل شود. ریشه بیسوادی در سیاست و عوامل اجتماعی مانند نبودن تحصیل، مدارس، کتاب و آموزگار است و نه الفبا و یا املا. ↑ «بزرگترین مشکل سینما این است که عدهای سفارشدهنده هستند/ سینمای ما در دست ارگانهای دولتی و نظامی است/ سینمای اجتماعی بیشتر گرفتار ماجرا و ژورنالیسم است/ مرا خانهنشین کردهاند». هوندا کارش در صنعت سینما را بهعنوان دستیار کوروسوا در فیلمهایی مثل «سگ ولگرد» آغاز کرد. معمولا به من میگوید که فضای ژاپن پس از جنگ را به خوبی در «سگ ولگرد» به تصویر کشیدهام و اگر اینطور است، پس من بخش زیادی از این موفقیت را به هوندا مدیون هستم». یک زن میگوید که او بهطرز معجزهآسایی از ناکازاکی جان سالم به در برده، اما حالا باید با گودزیلا روبهرو شود. تصاویر جدید نهتنها جای برخی از ارزشمندترین بخشهای شخصیتپردازی کاراکترهای ژاپنی را میگیرد، بلکه از آنجایی که آنها بهطرز سراسیمهای در عرض چند روز در استودیویی در لس آنجلس ضبط شدهاند، کیفیت بصری ضعیفتری در مقایسه با فیلمبرداری باظرافتِ ماسائو تامایی دارد.

درنهایت هیچکدام از کاراکترهای فیلم ارتباط مستقیمی با آزمایشهای هستهای بیدارکنندهی گودزیلا ندارند. پس از آنکه آزمایشهای دانشمندان بر روی گونههای مختلف میمونها باعث باهوشتر شدن آنها میشود، جنگی بزرگ میان این دو گونه درمیگیرد و افرادی زیادی از دو جبهه جان خود را از دست میدهند. گودزیلا شاید زمانی بهعنوان یک جانور ماقبلتاریخی نمایندهی طبیعت بوده، اما آزمایشهای اتمی موجب بیدار شدن او از خواب چند میلیون سالهاش و متحول کردن او به یک بمب اتمِ متحرک است. اما این باورِ ژاپنی در تضاد با نقطه نظرِ آمریکایی قرار میگرفت که در جریانِ جنگ سرد باور داشت که در زمینهی داشتنِ بمب اتم، یک سری آدمهای اشتباهی و یک سری آدمهای درست وجود دارند. در این میان پلیس به یک هنرمند تئاتر و همسر بازیگرش مشکوک است و تصور میکند که آنها با کسانی در خارج از کشور رابطه دارند. به راستی چه چیزی بیشتر از زنده نگه داشتن یاد عزیزان از دست رفتهمان میتواند آنها را در میان ما جاودانه کند؟ گپ فیلم علاوه بر تیم حرفهای دوبلاژ، تیم تدوین و آهنگسازی حرفهای خودش را تشکیل داده که این پلتفرم را بیش از پیش در میان رقبای نامدار خود متمایز کرده است.

این فیلم در پلتفرم Hulu و توسط کمپانی Searchlight Pictures عرضه شده است. نایت شامالان برای بلیندینگ ادج پیکچرز است. دوبله کردن فیلمهای گودزیلا نسل به نسل برای سینماروها حکم جوکِ خندهدار و اعصابخردکنی را دارد که هیچوقت کهنه نمیشود. این متن با ترکیب لحظات خندهدار و پیامهای عمیق، توانسته یک کمدی اجتماعی معنادار خلق کند که مخاطب را سرگرم میکند. ماهاویر که نقش او را امیر خان (عامر خان) بازی میکند در حالی که هیچوقت نتوانسته به مدال طلا برسد مجبور میشود از کشتی خداحافظی کند. علاوه بر این، پس از بازی مورتال کامبت علیه دنیای دیسی، که چندین قهرمان و شرور دنیای دیسی را شامل میشد، همهٔ بازیهای بعدی شامل شخصیتهای مهمان است، مانند فردی کروگر از فرنچایز کابوس در خیابان الم، کریتوس از فرنچایز خدای جنگ (بهطور انحصاری برای پلی استیشن ۳)، جیسون ورهیز از فرنچایز جمعه سیزدهم، بیگانه از فرنچایز بیگانه، صورتچرمی از فرنچایز کشتار با ارهبرقی در تگزاس، غارتگر از فرنچایز غارتگر، نابودگر از فرنچایز نابودگر، پلیس آهنی از RoboCop franchise، اسپاون از ایمیج کامیکس، جان رمبو از فرنچایز رمبو و جوکر از دیسی کامیکس، که قبلاً در بازی مورتال کامبت علیه دنیای دیسی حضور داشت.

ویژگیهای کلیدی این دستگاه شامل پشتیبانی از تمامی فرمتهای ویدیویی، اتصال به اینترنت از طریق WiFi و قابلیت استفاده از خدمات پخش مختلف است. چرا که باور داشت «گوجیرا» این قابلیت را دارد تا بعد از «رم، شهر بیدفاع»، «پاییزا» و «دزد دوچرخه» به بزرگترین فیلم وارداتی بعدی بازار آمریکا تبدیل شود. از نظر وضع ظاهر: - کسی باین مطلب توجهی ندارد هنوز مردم زیبا پرست نشدهاند و هنوز مطبوعات خارجی باورشان نشده است که در و دربندها در این ملك هم شکسته و میتوانند بیهیچ رادع و مانعی از هر شماره مطبوعه خود تعدادی هم باین بازار بفرستند. نهتنها قرار گرفتن در معرض تشعشعات اتمی در جریان جنگ منجر به مرگ برادرش ایسائو شده بود، بلکه خودش را هم سخت مریض کرده بود. قبل از فیلم «خیزش اسکای واکر»، نولان موضوع فیلم «انگاشته» را یک ماجرای گروگانگیری با حضور چند جاسوس و بازی با مفهوم زمان اعلام کرده بود. سلاحهای جدیدی که با هر نسخه جدید اضافه میشدند بالانس بازی را نابود میکردند، مپ کالدرا به هیچ وجه نتوانست محبوبیت وردانسک را تکرار کند و مشکلات فنی بازی نیز روز به روز بیشتر میشدند، گویی که انجین بازی در مقابل این حجم از محتویات انباشته شده و همچنین هماهنگ شدنش با سه بازی دیگر کم آورده باشد.

آکیهیرو هیراتا، بازیگرِ کارکشتهی «بدرود رابائول»، ملودرام جنگی هوندا یک وکیلِ آموزشدیده بود که در ابتدا بهعنوان دستیار کارگردان به توهو پیوست و بعد رفت تا به دوران موفقی را بهعنوان بازیگر تجربه کند. «شاگردی» با نقدهای مثبت مواجه شد، جایزه ویژه داوران برای کارگردان نوظهور را دریافت کرد، با یک قیمت هفت رقمی توسط سونی پیکچرز کلسیکس در خود جشنواره خریداری شد، در پاییز و در اوج فصل جوایز سینمایی روی پرده رفت و ملیسا لئو، دیگر بازیگر فیلم را در مرکز توجه قرار داد. فیلم Spider-Man: No Way Home نه تنها یکی از بهترین و جذابترین آثار سینمایی با محوریت اسپایدرمن است، بلکه به نوعی میتواند آن را یک جشن ۲۰ سالگی برای ورود این شخصیت به پرده سینما دانست. بااینحال، تمامی تلاشها برای به تصویر کشیدن بتمن روی پرده نقرهای موفق نبودهاند. اما این دورهی بتمن با رابین، پیش از آنکه رابین را رها کند و برود در غارش و بیشتر وقتش را به تعمیر و پیشرفتهتر کردن بت موبیل بگذراند، همیشه شیرین و سرگرمکننده بود. با توجه به فاصلهای که بین سالهای جنگ و پساجنگ به وجود آمده، دیگر شاید وقتش بود که کسی این وجه انسانی جنگ را هم در نظر بگیرد و نقدی جدی به طولانی شدن جنگ ایران و عراق وارد کند.

هم چنین در عراق نیز زبانهای سومری و هوریتی به ترتیب جای خود را به آشوری - بابلی (اکدی) و آرامی و عربی سپردند. او با پشتوانهٔ پافشاری اهل عراق که بر جنگ اصرار داشتند، در خطبهای با بیان شرایط و اوضاع، آنان را به نبرد فراخواند، اما عراقیان از سپاه شام وحشتزده شدند. بین سالهای 2017 و 2018، سهگانهای از فیلمهای «گودزیلا» ساخته شد که پتانسیل خیلی خوبی داشتند، اما هرگز واقعا نتوانستند انتظارات را برآورده کنند. از آنجایی که فیلمهای خارجی با پرداخت میانگین ۳ هزار دلار خریداری میشدند و درآمد ۲۰۰ هزار دلاریشان برای یک فیلم وارداتی موفق حساب میشد، استودیوها به خرج و مخارج دوبله منهای فیلمهایی که قابلیتهای تجاری بزرگی داشتند، بهعنوان هدر رفتن پول نگاه میکردند. آنها میگفتند که برخلاف «کینگ کونگ» و «جانور از ۲۰ هزار متری زمین»، گودزیلا هیچ انگیزهای برای حمله به توکیو ندارد. وقتی گودزیلا به توکیو حمله میکند، یک مادر را میبینیم که بچههایش را دور خودش جمع کرده است و چند ثانیه قبل از جزغاله شدن به بچههایش میگوید: «قراره بریم پیش بابا.

اِدموند گلدمن متوجه شده بود که به چنان فیلمِ ارزشمندی دست پیدا کرده است که در بازارهای فیلمهای اکسپلوتیشن بیشتر از چیزی که خودش به تنها میتوانست جور کند، بیشتر از اینها سودآور میشد. درحالیکه موزیسینهای سطح پایینتر فقط ازطریق آزمون و خطا میتوانستند به چیزی که ایفوکوبه در ذهش به آن رسیده بود برسند. این باعث میشود تا چشمبندِ معنادار او فقط در حد وسیلهای برای متفاوت کردن چهرهی یک ژاپنی نسبت به دیگر ژاپنیها به نظر برسد. خدای شرارت که سعی داشت از اتفاقات رخ داده سر دربیاورد، باری دیگر در اثر پدیده لغزش زمانی بهصورت تصادفی در زمان و مکان جابجا شد و بعد از پی بردن به این حقیقت که هیچکس او و اتفاقات رخ داده در TVA را بهیاد نمیآورد، تصمیم گرفت از اوبی کمک بگیرد. اگرچه این نسخه ۱۰ دقیقه کوتاهتر از نسخهی اورجینال است، اما به کل ترتیب وقوعِ اتفاقات را تغییر میدهد و برخی خردهپیرنگها را نیز حذف میکند. اگرچه تمهای ایفوکوبه تاثیرِ ماندگاری روی شنوندگانش خواهد گذاشت، اما نکتهی کنایهآمیز ماجرا این است که او ساندترکِ «گوجیرا» را در حالی در عرض کمتر از یک هفته نوشت که هیچ تصویری از فیلم ندیده بود. اما تاکنون در حالی دربارهی بهبودهای فیلمنامه توسط ایشیرو هوندا و جلوههای ویژهی پرجزییات و نقشآفرینیهای قویاش گفتیم که هنوز یکی از اجزای کلیدی ماندگاری مجموعه باقی مانده است: موسیقی اُپرایی هیجانانگیز و بهیادماندنی آکیرا ایفوکوبه.

فیلم سینمایی Monkey Man به کارگردانی Dev Patel که اولین تجربه کارگردانی اوست و نقش اصلی را در این فیلم بازی میکند یک فیلم اکشن هیجانانگیز است. “تریشول” یکی از فیلمهای اکشن با بازی آمیتاب باچان است که داستان یک انتقام ناکام را بهتصویر میکشد. ریمورد بر متولد سال ۱۹۱۷ اگرچه هنوز به خاطر بازی در سریال «پری میسون» سروصدا به پا نکرده بود، اما کماکان به به خاطر بازی در نقش قاتلِ فیلم «پنجرهی عقبی» ساختهی آلفرد هیچکاک در سال ۱۹۵۴ شناخته میشود. اگرچه «کوجیرا» مدام با «کینگ کونگ» مقایسه میشود، اما نقاط تفاوت این دو بیشتر از تشابهاتشان است. این دو بر پشتبام مرکز خرید ماتسوزاکایا در منطقهی گینزای توکیو ایستادند و با تماشای افقِ شهر، دربارهی اینکه گودزیلا چگونه در منطقهی شینباشی توکیو آتشسوزی به راه میاندازد و آن آتش چگونه به منطقهی خریدِ گینزا خواهد رسید صحبت میکردند. از آنجایی که گستره و افقِ این پروژه تا حالا سابقه نداشت، پس تمام تکنسینهای بامهارت درگیر این پروژه با هر تجربه و تخصصی برای یک لحظه هم فرصتِ استراحت نداشتند.

گاهی در هنگام تماشای یک فیلم سینمایی فضایی یک فضانورد را میبینیم که برای یافتن مکانی برای ادامهی زندگی بشر در جایی دور از زمین گیر میافتد و گاهی هم تعدادی فضانوردان درگیر یک کابوس بیدارنشدنی میشوند. حتی نسخهی آمریکاییشدهی فیلم هم ازطریق کاراکتر استیو مارتین (ریموند بر)، خبرنگاری که در توکیو حضور دارد به این مثلث عشقی اشاره میکند: «همان مثلث معمولی همیشگی است، اما این بار قرار بود تا نقش مهمی در زندگی میلیونها نفر بازی کند». گفتار متن برخی از برنامهها دربارهٔ سینما را میخواند، گوینده چند فیلم مستند بود، و در چند فیلم بهجای بازیگران ایرانی حرف زد و در دوبله چند فیلم و سریال خارجی هم شرکت کرد. برخی از بزرگترین ستارههای توهو و سینمای ژاپن هم کارشان را با بازی در فیلمهای هیولایی این شرکت آغاز کردند. یاسوئو ناگایاما، متخصص امور سیاسی روز هم باور دارد که گودزیلا استعارهای از سایگو تاکاموری، رهبر جنبشِ انقلابی اواخر قرن نوزدهم است. بااینحال، نقشِ دکتر سریزاوا در داستان، او را به استعارهای از هیولا تبدیل میکند. گودزیلا بیش از هر چیز دیگری استعارهای از جامعهی تکنولوژیزدهی مدرن است.

«کینگ کونگ» در حالی یک فیلم اکشن فانتزی با لحنِ نسبتا سبکی است که «گوجیرا» فیلم بیرحم و تیره و تاریکی سرشار از اتمسفرِ خفقانآورِ ترس و وحشت و قیامت است؛ یک فیلم ترسناک دربارهی پایان دنیا. اگر به دنبال فیلمی اکشن و مهیج هستید که شما را تا انتها پای صندلی میخکوب کند، مرد میمونی را به شما پیشنهاد میکنم. تا اینکه در انتها پیروزی نیروهای خودی را در مقابل عملیات مجاهدین نشان میدهد. تقدیرگرایی فیلم دیگر چیزی است که آن را چنین مهیب جلوه میدهد. چیزی که این درگیری را پیچیده و جذاب میکند این است که کینگ کونگ یک وحشی جنتلمن است؛ او به همان اندازه که بهطرز بیرحمانهای ترسناک است، به همان اندازه هم با رفتار قهرمانانهاش همذاتپنداریمان را به دست میآورد. اما نسخهی آمریکایی با افشای گودزیلا از همان آغاز فیلم، جنبهی وقوع یک اتفاق ماوراطبیعه در یک دنیای واقعی را از آن سلب کرده است. او در سال ۱۹۴۶ به ژاپن برگشت و دید که دوست نزدیک و همسایهاش آکیرا کوروساوا بهتازگی به کارگردانی ترفیع پیدا کرده است. در دوران گذشته حداقل میشد بین آدم نژادپرست و غیر آن تفاوتی دید و آنها را به سرعت از هم تشخیص داد اما در دنیای جدید نقابهای تازهای بر چهرهای این افراد نشسته است.

پس از این اتفاق چهار نفر مذکور که با هم اختلاف نظرات ایدئولوژیک هم دارند، برای اینکه گیر نیفتند و از ترس، به شدت با یکدیگر درگیر میشوند و سعی میکنند همدیگر را از بین ببرند. اما مشکلِ بزرگتر پخشکنندهها که باعث شد نتوانند قال قضیهی فیلمهای خارجی را با زیرنویس بکنند یک نفر بود؛ مهمترین منتقد فیلمهای خارجی در آن زمان بوسلی کروتر بود که برای نیویورک تایمز مینوشت. درحالیکه بوسلی کروتر مدام در حمایت از دوبله مقاله مینوشت، مخاطبان فیلمهای هنری در بازارهای بزرگی مثل نیویورک با خرید بلیت، از فیلمهای زیرنویسدار حمایت میکردند. زبان «ترکی عثمانی» که تحت تأثیر شدید بخصوص فارسی و عربی بود در دربار عثمانی و ادبیات «دیوان» چیزی تا حد زیاد از مردم جدا و برای آنها سخت فهم بود درحالیکه شعر و ادبیات مردمی دایره نسبتاً محدودی را در ادبیات مکتوب در برمیگرفت. اما چیزی که از آن مطمئن هستیم این است که «گودزیلا» از ترکیب کلمهی انگلیسی «گوریلا» (گوریل) با کلمهی ژاپنی «کوجیرا» (نهنگ) شکل گرفته است. اگرچه در این صحنه بارها به کلمهی «گوجیرا» اشاره میشود، اما اشاره به گودزیلا در ترجمههای همزمان ایواناگا حذف شده است. اگرچه هیچ شکی در مهارتِ او در کارش وجود ندارد، او معمولا از او خواسته میشد تا صداپیشگی چند کاراکتر مختلف در یک فیلم را برعهده بگیرد که منجر به عدم تمایزِ بدی بین شخصیتهای اصلی فیلم میشد.

اگرچه برخی از صحنههای این فیلم برداشتی آزاد از واقعهی تاریخی مربوط به آن است اما ترکیب چند شخصیت در یک شخصیت و استفاده از لباسها و کاستومهای آن دوره، کمک کزده تا «چوپان خوب» بتواند به عنوان درامی دقیق و قابل اتکا خودش را مطرح کند. بیست سال گذشته، زینال آزاد شده و حالا حین درگیری برای تصاحب گاوصندوق، حقایقی کهنه آشکار میشود. نتیجهی این مثلث عشقی (مرگ میمون غولپیکر)، درگیری بین هیولا و جامعه را حلوفصل میکند. در چنین بستری، لانتیموس بساط یک مثلث عشقی نامتعارف را میچیند. ایفوکوبه درکنار ساخت تمهای میهنپرستانه، سالهای جنگ را به پرورش دادن علاقهاش به موسیقی فیلم هم سپری کند. اقتباس آزاد فرانسیس فورد کاپولا از کتاب «قلب تاریکی» جوزف کنراد به عنوان سفری به ممنوعترین بخشهای روان انسان و در عین حال انتقال اکشن به جنگ ویتنام که هنوز هم تازه به نظر میرسد، شناخته میشود. بهطوری که در جریان جنگ جهانی دوم، ارتشِ ژاپن به او دستور داد تا برای جزایرِ اقیانوس آرام که از دست مردمان سفیدپوست آزاد کرده بود، آهنگهای میهنپرستانه بسازد. پناه پناهی هم با این فیلم منتقدان و سینمادوستان جهان را مشتاق آثار بعدی خود کرده است. حتی ماشینهای مینیاتوری که توسط لگدهای گودزیلا له و لورده میشدند هم با چُدَن ساخته شده بودند تا نازک و شل و ول و بیدوام به نظر نرسند.

از آنجایی که بخش «جی» درواقع «دزی» خوانده میشود و از آنجایی که در زبان ژاپنی فرقی بین «اِل» و «آر» وجود ندارد، پس واژهای که «گوجیرا» نوشته میشود در عمل «گادزیلا» خوانده میشود. دوبله کردن دیالوگهای ژاپنی به زبان انگلیسی معمولا به نتایجِ عجیبی منجر میشود؛ مخصوصا در زمینهی مکثهای شلخته در انگلیسی بهجای مکثهای مناسب در دیالوگهای ژاپنی. تری مورس که معمولا بهعنوان تدوینگر استخدام میشد نیز برای کارگردانی تصاویر جدید انتخاب شد. زیرنویس کردن یک فیلم بلند معمولا با کمتر از یک هزار دلار قابلانجام بود. چند سال بعد اِدموند گلدمن از استودیوی پخشِ فیلم کوچکی به اسم «منسون اینترنشنال»، با پرداختِ ۲۵ هزار دلار، حق پخش «گوجیرا» در ایالات متحده را از توهو خرید. اِدموند گلدمن تقریبا ۱۰ برابر چیزی که رسم بود برای خرید حق پخش «گوجیرا» به توهو پرداخت. «دونده» از نظر بصری گویا و جاندار است و قرار نیست یک فیلم رئال چیزی بیشتر از اینها داشته باشد. در بازپرسی از وایت مشخص میشود که سازمانی بزرگ و مخوف در پشت ماجرا قرار دارد. کارگردانی ادگار وایت یکی از دلایل درخشش این فیلم است. اولین باری که یک فیلم خارجی به یک میلیون دلار درآمد در باکس آفیس آمریکا دست پیدا کرد، «رُم، شهر بیدفاع» به کارگردانی روبرتو روسلینی بود که با دوبلهی انگلیسی پخش شده بود.

↑ خبرگزاری فارس. «زمانی که خدا با صاعقه مکه را از حمله یزید نجات میدهد». چرا که از اینجا به بعد کاراکترهای خبرنگار به پای ثابتِ فیلمهای دههی شصت و هفتادِ گودزیلا تبدیل شدند و این قهرمانانِ خبرنگار محبوبیتشان را به میراثِ کاراکتر استیو مارتین با بازی ریموند بر مدیون هستند. تاکاشی شیمورا در آن زمان یکی از بهترین بازیگران ژاپن و پای ثابتِ فیلمهای کوروساوا بود. شیمورا در آن زمان یکی از بهترین بازیگران ژاپن و پای ثابتِ فیلمهای کوروساوا بود. روزنامهی نیویورک تایمز در نقد فیلم «ایکیرو» به کارگردانی کوروساوا، از شیمورا بهعنوان بهترین بازیگر دنیا نام برد. از نگاه آکاساکا، هر دوی داستان میشیما و «گوجیرا» به نقد تباهی اخلاقی ژاپنِ پسا-جنگ میپردازند. فیلم داستان یک دوشیزهی جوان چینی است که خودش را به شکل یک جنگجوی مرد درمیآورد. که از آثار غالیان شیعه است. قطعا این فیلم هندی قشنگ از بهترین آثار این کشور به حساب میآید. شخصیتها خوب پرداخته شدهاند، بازیگری معرکه است و کارگردانی هم عالی است اما همین داستان نیمبند باعث میشود که نتوان این فیلم خوب را در زمرهی یک شاهکار ترسناک به حساب آورد.

به قول کوبایاشی، در فیلمهای گودزیلا ژاپنیها برای دفاع از کشور باید روی خودشان حساب باز کنند. او در گذشته یک مُدل بود که کارش را بهعنوان سیاهیلشگر در خدمت توهو آغاز کرد و راهش را به سوی نقشهای اصلی باز کرد و در حدود سی فیلم علمی-تخیلی کلاسیکِ آن دوران و در مجموع بیش از صد فیلم بازی کرد. نسخهی آمریکایی اما با عواقب حملهی گودزیلا به توکویو آغاز میشود و بعد به گذشته فلشبک میزند تا اتفاقات منتهی به این فاجعه را توضیح بدهد. اگر پخش این فیلم در آمریکا به درستی انجام میشد، میتوانست به نتیجهی بزرگی منتهی شود. اگر به دنبال بهترین فیلم های جنگی ایران عراق تکاوری هستید که بر اساس یک رویداد واقعی ساخته شده باشد، پیشنهاد ما به شما فیلم سینمایی حمله به اچ 3 است. قهرمان این فیلم جنگی ایران عراق پسرکی از جنوب ایران به نام باشو است. در یک کلام این فیلم انسان ساز است. این صفحه آخرینبار در ۲۸ دسامبر ۲۰۲۳ ساعت ۲۲:۲۲ ویرایش شده است. واقعیت اما این است که نتایج ایدهآل و بینقص در عمل دوبله وجود ندارد. اما بومیهای جزیرهی اُدو در حالی گودزیلا را بهعنوان خدا میپرستند که تا حالا او را ندیدهاند و همین به واقعیت تبدیل شدنِ افسانهشان را ترسناکتر میکند.

این موضوع شاید در حال حاضر واضح به نظر برسد، اما واقعیت این است که قبل از جنگ جهانی دوم، فیلمهای خارجیزبان اندکی در سینماهای آمریکا به نمایش در میآمدند و از بین آن تعدادِ اندک، تقریبا تمامیشان محصول اروپای غربی بودند. بررسیکنندهها تصمیم گرفتند که «فانتازیا» نباید به نمایش گذاشته شود. چند فیلم طی سالیان اخیر در ژانر وحشت ساخته شده است که سازندگان آن سعی کردند با جلد زیبایش درونمایه بیمحتوا و کسلکنندهاش را بپوشانند؟ بنابراین در نسخهی آمریکایی، کاراکتری که مُرده بود ناگهان چند سکانس بعدتر بدون هیچگونه توضیحی دربارهی بازگشت معجزهآسایش از قبر دوباره ظاهر میشود. در مقایسه با چند صد دلاری که صرف زیرنویس کردن یک فیلم میشد، پخشکنندهها باید چیزی حدود ۱۰ تا ۲۰ هزار دلار خرج دوبلهی مناسب یک فیلم به زبان انگلیسی میکردند (اگر خود سازندگان، فیلم را در کشور خودشان به انگلیسی دوبله میکردند ۱۰ هزار دلار درمیآمد و اگر یک شرکت آمریکایی آن را برعهده میگرفت ۲۰ هزار دلار). تنها چیزی که به گوش میرسید نقشآفرینی خیرهکننده و تسخیرکنندهی این زن و صدای هُرهُرِ زبانههای آتش است.

حساسیت و دانش بالای او دربارهی صدای اشیا و آلات موسیقی بهش اجازه داد تا از قبل به درستی حدس بزند که کشیدن دستکش چرمی روی کنترابیس منجر به ایجاد همان صدایی میشود که دنبالش است. مخاطبان صدای گودزیلا به گوششان خورد و حالا برای دیدنش سر از پا نمیشناختند. از سر و روی فیلم میبارد که با یک شاهکار مسلم در ابعاد تاریخ سینما طرف هستیم. همچنین میتوان به فروش بالا و موفق این فیلم در گیشههای بلیط سینما اشاره کرد. فیلم جن گیر با 10 نامزدی در مراسم اسکار دوره 46، موفق به کسب جوایز بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین صدابرداری نیز شد. فیلم ترسناک با موضوع جن یا ارواح موردعلاقه شما کدام است؟ 119. قشنگترین و زشتترین عضو چهره من کدام است؟ صرف نظر از اینکه با کدام گروه موافق باشیم همگی بر سر این موضوع توافق داریم که فیلم سینمایی زن شگفتانگیز مخاطبان خود را به بحث و چالش واداشته است و در عین حال با وجود یک کارگردان و بازیگر اصلی زن فضای فیلمهای ابرقهرمانی را برای حضور بیشتر زنان هموارتر کرد. «میچلها در مقابل ماشینها» ترکیبی شگفتانگیز از طنز، هیجان و ماجراجویی است که با پیامهای عمیق درباره خانواده و اتحاد همراه شده است.

مت ریوز برای ساخت فیلم تصمیم گرفت از دوربین روی دست و ژانر تصاویر یافت شده استفاده کند تا بهطور زیرکانهای هم بودجه فیلم را کاهش دهد، هم استرس و هیجان بیشتری به مخاطبان خود تزریق کند و هم حالت مستندواری به فیلم خود بدهد. البته از آنجایی که «شین گودزیلا» حکم ریبوتِ «گوجیرا» برای نسل جدید را داشت، تعجبی هم ندارد که چرا آن فیلم توانست موفقیت قسمت اول مجموعه را دههها بعد دوباره تکرار کند. احضار جزو موفقترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینماست که به لطف کارگردانی خلاقانه جیمز وان، توانست آغازگر دنیای سینمایی پرطرفدار احضار باشد. این فیلم چهارمین اثر دنیای YRF Spy محسوب میشود. در این مدت تمدن بشری بر اثر ویروسی از بین رفته و نسل بشر به زامبی تبدیل شده است. هرچند گری ثروتمند است و اوکیف در مقایسه با بسیاری از همشهریان خود وضع مالی خوبی دارد، لوئن میلیاردری با قدرت و سرمایه بیشتر از هردوی آنهاست. این موضوع که چرا کوفیان به جای بیعت، شمشیرهای شقاوت را انتخاب کردند رازی در دل خود دارد. اما معایب و نقایص این روش که مانع استفاده گسترده آن در صنعت ضبط و تامین برنامه و پخش می شود به نظر می رسد که مزیت و فایده مثبت پروژه طرح های صوتی باشد.ذچنین معایبی در نتیجه گزارش بی¬بی¬سی پس از پخش برنامه شناسایی شده اند.